عزیزکم چه زیباست عشقهای کودکانه......
وقتی پرستو میخوند پشت دیوار یه آواز.......
یا اینکه اون قناری میرفت به اوج پرواز...
من و تو در کنارش..به زیر نور مهتاب..
بغل بغل ستاره ..بردیم به شهر آواز..
وقتی ترانه ها رو به عشق هم نوشتیم...
وقتی تو خواب و رویا دستامون و گرفتیم...
رفتیم به شهر رویا ،به شهر آرزوها...
رفتیم به خواب مهتاب ..به شهر شاپرک ها..
رفتیم ستاره ها رو به عشق هم شمردیم..
سایه و خط عشق رو رو لبهامون بریدیم...
با پیوند لبامون..همخونی چشامون..
یک شب عاشقانه..یک عشق کودکانه...
رو لبهامون ورق خورد بوسه ی عاشقانه...
حالا تمام رو یا،تمام آرزوها...
تمام اون ستاره،تمام شاپرک ها
با گرمی دل ما،...به عشق دستای ما..
به عشق دو تا بوسه...حرفهای عاشقونه...
مهمونیه چشامون...
زندونیه لبامون...
شدن اسیر بوسه..
زندونیه دو روزه.....
سلام
شعر زیبایی بود..
عشقهای کودکانه...می دونی از عشقها در کوچه و خیابان زیاد می بینیم
و آخرش...دل چیزی نیست که به بچه بازی بشه در اختیاره کسی قرارش داد..
سلام به دوست خودم
خوبی؟؟/
چه شعر قشنگی گذاشتی.
موفق باشی عزیزم
بابای
ممنون عزیزم
سلام مریم خانم
مطلب زیبایی گذاشتید مخصوصا عکس ها
منم تازه اپ کردم به من هم سربزنید
متشکرم دوست همیشگی شما
منتظرتون هستم بای
سلام.برای اولین بار بود که وبلاگتو دیدم.واقعا عالی بود.بهت تبریک میگم.
خوشحال میشم برام اف بزاری.موفق باشی
ممنون عزیزم که منو لایق دونستی
سلام..سحر خانوم...وبت جالب بود.و شعر ش ..ای کاش بزرگ نمیشدم..البته همین حالا از صدتا بچه بدترم ولی...
سلام
واقعا با احساس کودکانه بود..کاش عشقها اینطور بوند....
کاش همه بچه بودیم......