عشق یعنی شاعری دلسوخته عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله برخرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی یک تیمم، یک نماز عشق یعنی عالمی رازو نیاز عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یعنــی
دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی قطعه شعر ناتمام عشق یعنی بهترین حسن ختام
ببخش که کمتر برات کامنت می ذارم
اما همیشه بهت سر می زنم و مطالبت رو می خونم سحر عزیز
سلام دوست با معرفتم...
خوبی
به راستی عشق چیه؟؟ چه فایده از عشقی که آخرش جدایی باشه... شاید هم عشق به خاطر همین فراز و نشیب های عشق نامیده شده به هر حال به خاطر کسی زندگی کن که دوستت دارد... نه به خاطر کسی که تو اونو دوست داری... چون اون متعلق به یکی دیگه ست........
راستی یه گله لینکم را هم که درست نکردی.........
به هر حال شاد باشی..........
سحر خانومی سلام!
واقعاْ وبلاگ نازی داری!
خوشحال می شم به بارونیم یه سری بزنی!