لیلی

شیطان از انتشار لیلی میترسید
خدا به شیطان گفت:لیلی را سجده کن . شیطان غرور داشت سجده نکرد
.
گفت: من از اتشم و لیلی از گل
.
خدا گفت: سجده کن زیرا که من چنین می خواهم
.
شیطان سجده نکرد. سرکشی کرد و رانده شدو کینه ی لیلی را به دل گرفت
.
شیطان قسم خورد که لیلی را بی ابرو کند و تا واپسین روز حیات فرصت خواست. خدا مهلتش داد
.
اما گفت : نمی توانی هرگز نمی توانی . لیلی دردانه ی من است . قلبش چراغ من است و دستش در دست من
.
گمرا هیش را نمی توانی حتی تا وا پسین روز حیات
.
شیطان میداند لیلی همان است که از فرشته بالاتر می رود
.
و می کوشد بال لیلی را زخمی کند
.
عمریست شیطان گرداگرد لیلی می گردد
.
دستهایش پر از حقارت و وسوسه است
.
او بد نامی لیلی را می خواهد بهانه ی بودنش تنها همین است
.
می خواهد قصه ی لیلی را به بی راهه کشد
.
نام لیلی رنج شیطان است شیطان از انتشار لیلی می ترسد
.
لیلی عشق است و شیطان از عشق واهمه دارد.

احمد برادر جمشید از سنندج اولین البوم خود را روانه بازار کرد!

احمد برادر جمشید از سنندج اولین البوم خود را روانه بازار کرد

دانلود نام آهنگ تراک

دانلود

 گل من 1

دانلود

 بذار یواش شروع کنم 2

دانلود

 بیقرارم 3

دانلود

 دیگه طاقت ندارم 4

دانلود

 سرگرمی تو شد 5

دانلود

 لایت "پای قرارمون بمون"

6

دانلود

 فانوس مشکی

7

دانلود

 قاب چوبی

8

زندگی ... مرگ

 
زندگی سیبی نیست که توانی آن را گاز زنی با پوست
سیب گرچه زیبا
گرچه سرخ
گرچه شیرین
شاید این سیب شیرین باشد ، شاید ترش
شاید سالم
شایدم کرمی در آن میجنبد
زندگی زیبا نیست تا شود آن را به سیبی سرخ تشبیهش کرد
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی ساکن است
زندگی پرواز نیست
زندگی حس دو عاشق نیست که به هم نزدیکند
زندگی آن لحظه است که دو عاشق دورند
دورند و دورند و دور
آن قدر دور که شاید سال ها ، شاید .......
شاید این زندگی پست نگذارد آن ها طعم عشق را بچشند
زندگی دریایی است
ژرف ، مواج ، سیاه
نتوان کرد شنا
زندگی باده و می نیست که تو را آزاد کند از غم ها
زندگی تلخ است ، تلخ
تلخ تلخ مثل شرنگ
زندگی نردبانی نیست که تو را ببرد تا عرش خدا
زندگی شیبی است که تو را از عرش خدا میکشد در اعماق ، تا ته چاه
زندگی معنایی است بی معنا
مترادف نیست با چیزی ، نیست متضاد
زندگی رویا نیست که زیبا باشد
زندگی کابوس است ، وحشتناک
زندگی جنگل نیست ، سرسبز ، پر گل های قشنگ
زندگی هست کویر ، خشک ، بی آب و علف
من هنوز حیرانم
که چرا این مردم عاشق زندگی اند
عاشق مرگ شوید
عاشق آزادی
مرگ تعبیری است بی همتا
مرگ یعنی سیبی سرخ که درونش پیداست
مرگ یعنی مرغان مهاجر که رسیدند به هدف
مرگ یعنی دو عاشق که دور بودند ز هم و رسیدند به هم
مرگ یعنی چشمه ، روشن ، شفاف
مرگ یعنی تضاد
زندگی سیبی نیست که توانی آن را گاز زنی با پوست
زندگی بی معناست

نام من عشق است، آیا می شناسیدم؟ - گمنام

نام من عشق است آیا می شناسیدم؟

زخمی ام زخمی سرا پا می شناسیدم؟

با شما طی کرده ام راه درازی را

خسته هستم خسته، آیا می شناسیدم؟

راه شش صد ساله ای از دفتر حافظ

تا غزل های شما، آیا می شناسیدم؟

این زمانم گر چه ابره تیره پوشیدست

من همان خورشیدم اما می شناسیدم؟

پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر

اینک این افتاده از پا را می شناسیدم؟

می شناسد چشم هایم چهره هاتان را

همچنانی که شما ها می شناسیدم

این چنین بیگانه از من رو مگردانید

در مبندیدم به حاشا می شناسیدم؟

من همان دریایتان ای رهروان عشق

رود های روح دریا می شناسیدم

اصل من بودم، بهانه بود فرعی بود

عشق قیس و حسن لیلا می شناسیدم؟

در کفه فرهاد تیغه من نهادم من

من بریدم بیستون را می شناسیدم؟

مسخ کرده چهره ام را گر چه این ایام

با همین دیدار حتی می شناسیدم؟

من همانم آشنای سال های دور

رفته ام از یادتان، یا می شناسیدم؟

کلاس درس

عشق از دیدگاه معلمین

 دبیر زیست:عشق مرضی است که میکروب آن از راه چشم وارد بدن می شود.

دبیر شیمی : عشق تنها اسیدی است که در قلب اثر دارد.

دبیر دینی : عشق یک مو هبت الهی است که خداوند بر بندگانش

هدیه کرده است

 دبیر ریاضی : نسیت عشق به بدن مثل نسبت خون به بدن است.

 دبیر ادبیات : عشق باید مثل عشق لیلی و مجنون باشد.

دبیر ورزش : عشق یک توپ فوتبال است که به دروازه هر قلبی اثابت

می کند