You guide me
because you know
exactly where
I want to go.
You reach out
with a warm hand
to show me that
you understand.
You accept me for
who I am
and you know
where I've been;
for these and
many more reasons,

I call you friend.

همیشه چنین بوده است

کسی را که خیلی دوست داری، زود از دست می دهی پیش از آنکه خوب نگاهش کنی.   پیش از آنکه  تمام حرفهایت را به او بگویی ، پیش از آنکه همه لبخندهایت را به او نشان بدهی  مثل پروانه ای زیبا، بال میگیرد و دور می شود ، فکر می کردی میتوانی تا آخرین روزی که زمین به دور خود می چرخد و خورشید از پشت کو ه ها سرک می کشد در کنارش باشی 

اسمتو گذاشتم گل ترسیدم پژمرده بشی گذاشتم خورشید ترسیدم غروب کنی گذاشتم جونم که اگه خدایی نکرده رفتی منم برم .     

  عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی . عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی .عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته . عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی . عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم 

   

                                        

میلاد امام رضا(ع)مبارک

من و ما و عشقمان

اگرهمه ما قرار بود درباره عشقمان بنویسم فکر می کردید چند صفحه را سیاه می کردیم؟
و اگر قرار بود هر روز مطلبی درباره احساس و عشقمون بنویسیم تا چه مدتی میتوانستیم مطالب غیر تکراری بنویسیم!
چرا بعضی از ما به عشقمان می گوییم یک دنیا حرف داریم که باید به او بگوییم،آیا اگر قرار باشد همه آنها را بنویسیم بیش از چند صفحه میتوانیم بنویسیم؟
من فکر میکنم خودم جواب برخی سوالها را دارم.
بعضی وقتها عشق یک نفر آنقدر بر دل آدم سنگینی می‌کند که آدم فکر میکنه یک دنیا را در دل خود جا داده است.
در حقیقت ما یک دنیا حرف نداریم ما یک دل احساس داریم.
اگر قرار بود احساس خودمان را هر روز می نوشتیم شاید هر روز مینوشتیم " دوستت دارم " و کسانی که عشقی در دل دارند میدانند که این جمله هرگز تکراری نخواهد شد و هربار شنیدن آن (یا بهتر بگم فهمیدن آن) حتی از خواندن یک کتاب حرفهای عاشقانه ارزش بیشتری دارد.
به نظرم خوشبختی یعنی اینکه بدونی یک نفر دوستت داره و شیرین ترین لحظه ها زمانیست که میشنوی کسی می‌گوید که "دوستت دارم".

شمع دانی

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی


هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند

کاش...

 

کاش می دانستیم زندگی کوتاست

کاش از ثانیه های زندگی لذت می بردیم 

کاش قلبی رو برای شکستن انتخاب نمی کردیم 

کاش همه را دوست داشتیم 

کاش معنی صداقت را ما هم می فهمیدیم 

کاش هیچ کودک فقیری دیگر خواب نان تازه وداغ را نمی دید 

کاش دلهایمان دریایی می شد 

کاش می فهمیدیم زندگی زیباست 

و 

لذت می بردیم تا نهایت 

کاش میدانستیم که ما نمی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد 

کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دلهای زخم خورده نبود 

کاش... 

کاش... 

کاش...

من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو من این دنیا را برای دو چی میخواهم یکی تو ودیگری برای با تو موندن تا همیشه دوستت دارم

آغاز دوست داشتن است گرچه پایانه راه ناپیداست من به پایان نیندیشیدم که همین دوست داشتن زیباست

مرا جرات نگریستن به چشمانت نیست چشمان تو مرا افسون می کند - افسونی افسانه ای- نمیدانم در برق نگاهت چیست که اینگونه مرا مسخ میکند - چه عاشقانه مرا مسخ می کنی! کاش میدانستم در تبسم تو چیست که غمناک ترین دل دنیا را اینگونه شاد می کند - چه مهربانانه تبسم می کنی! دستان تو مرا بال پرواز است و من کبوتری عاشق, مشتاق به پرواز در صحن قلب تو چه صادقانه عاشقت شدم

در سرزمین من عاشق بودن جنایت است در سرزمین من حوا - به خاطر یک سیب - روزی هزار بار سنگسار میشود در سرزمین من لبها بوسه را در نگاه ها میجویند و دستها عطر نوازش را در تاریکیها در سرزمین من عاشق بودن گناه کبیره است خدایا ! گناه مرا ببخش!!!